![]() گردش بچه های موسسه مهر و ماه در مجموعه سعدآباد
تاریخ انتشار: 11 اکتبر ماه 15 |
یک روز در سعدآباد گردشهای یک روزه یا حتی چند ساعته با بچههای مدرسه از لذتهایی است که اکثریت ما در دوران تحصیل تجربه کردهایم. چه رازی در این تفریحها یا خودمانیتر بگویم، اردوها بود نمیدانم. فقط به خاطر دارم اینکه میدیدیم ما یعنی بچهها و آنها یعنی معلمها و مدیر و ناظم، با هم درجایی غیر از مدرسه حضور داریم، یک فیلم میبینیم، از یک تفریح مشترک لذت میبریم یا از دیدن یک شیء یا موجودی عجیب در یک موزه، «باهم» تعجب میکنیم، بسیار لذتبخش بود. گویی فاصلهها برای مدتی هرچند کوتاه، کمتر میشد و دیوار بین ما و آنها خود را در حد یک پرچین کوتاه میکرد. روز یکشنبه هشتم شهریور نیز به نوعی تداعیکننده همین خاطرات برای بچههای موسسه مهر و ماه بود. مجموعه کاخ موزه سعدآباد مقصد این تفریح چند ساعته بود. ساعت 9 صبح کم کم سوار اتوبوس شدیم و به سمت منطقه خوش آب و هوای دره دربند حرکت کردیم. حدود ساعت 10.15 به باغ موزه رسیدیم. محیطی سرسبز با آب و هوایی مطبوع که از همان ابتدا تداعیکننده یک شکل دیگر از زندگی بود؛ زندگی شاهانه. درختان بلند، باغچههای بزرگ و رگههای آب در گوشه و کنار از همان ابتدا حس سرخوشی را در همه بیدار کرد. بلندبلند حرف زدن، دویدن و سرود دسته جمعی خواندن نمودهایی از این خوشی جمعی بود که همه را سر ذوق میآورد. موزهی ماشینهای سلطتتی، نخستین محل مورد بازدید بود که ذوقی خاص در همه به وجود آورد، به ویژه پسرها که این بار عشق به ماشین را با تاریخ گره زده بودند و از دیدن ماشینهای خوش رنگ و قدیمی که نمونههای کمنظیری از لوکسترین اتومبیلهای دوران خود بود، لذت میبردند. پس از بازدید از این بخش کاخ موزه، نوبت به کاخ موزه ملل رسید. بزرگترین کاخ مجموعه که از همان ابتدا با رنگ سفید خود متمایز بودنش از دیگر ساختمانها را به رخ میکشید. در جلو کاخ هم مجسمه آرش کمانگیر خودنمایی میکرد. وسایل و فضای داخلی کاخ هم از همان ابتدا چشمها را خیره کرده بود. فرشهای بسیار زیبا که حاصل دسترنج قالیبافان هنرمند این سرزمین است نظر هر بینندهای را جلب میکرد. انواع مبلمانها با طرحها و شکلهای مختلف که بعضی از دوره لویی شانزدهم و از فرانسه به عصر حاضر در ایران رسیده بود و بعضی دیگر نمونههایی بود از هنر چین همه جا به چشم میخورد. آثار زیبایی که به یمن ثروت غنی این کشور از شرق و غرب دنیا کنار هم جمع شدن بودند و سهم یکی نشستن روی آنها و سهم دیگری مشاهده آنها بود از پشت شیشههای موزه. «یعنی شاه این همه پله رو بالا میاومده؟»، «چرا یه آسانسور نداشت؟» اینها سوالهایی بود که چند نفر از بچهها در حین بالا رفتن از پلههای کاخ با شوخی و خنده مطرح میکردند و لبخند را به لب همه میآوردند. بچهها دنیا را از زوایهای دیگری میبینند! پس از بازدید از این کاخ، نوبت عکس دسته جمعی بود که بتوان حداقل بخشی از این خوشی یک روزه را در قالب یک عکس کوچک به ثبت رساند. مواجهه با توریستها نیز از اتفاقهای بامزه این روز بود. Hello گفتن دسته جمعی پل ارتباطی بین ما و میهمانانی بود که به بازدید از کاخ آمده بودند اما درنهایت این لبخندهای آنها و خندههای بچهها بود که ارتباطی زیباتر از یک ارتباط کلامی را رقم میزد. پس از استراحتی چند دقیقهای گروه به سمت کاخ شهرام یا همان موزه نظامی حرکت کرد. این بار هم سرودخوانیهای دستهجمعی حال و هوایی خاص به گروه داد بود. از آهنگهای فولکلور گرفته تا یار دبستانی، از خوشهچین گرفته تا گل گلدون، سرودهایی بودند که گروه گروه بچهها با هم زمزمه میکردند. ورود به موزه نظامی البته با نظم و انضباط بیشتری همراه بود. شمایل سربازان ایرانی از زمان هخامنشان تا امروز، اسلحههای قدیمی و جدید، اسبهای تاکسی درمی شده و… چشمها را خیره کرده بود. ماشینها توپهای جنگی، هلیکوپتر غنیمت گرفته شده و… در خارج از فضای کاخ، بیرون محوطه ر ا هم تبدیل به موزه کرده بود. پسرها را به سختی راضی کردیم که از ین موزه دست بردارند و به جمع بپیوندند. بعد از بازدید از این کاخ و یک استراحت کوتاه، نوبت به نهار رسید. این گشتوگذار و سرودخوانی با یک غذای دستهجمعی تکمیل شد. آب بازی و عکس گرفتن از هم، پایان بخش این تفریح چند ساعته بود. در نهایت حدود ساعت 1 همه سوار ماشین شدیم و به سمت موسسه حرکت کردیم. گردشی که اگرچه کوتاه مدت اما خاطرهای شیرین برای همه رقم زد. گزارش از موسسه توانمندسازی مهر و ماه |
![]()
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت مربوط به شبکه یاری کودکان کار است. |
نیرو گرفته از وردپرس فارسی |
آمار بازدید |